درک متقابل؛ هنرمند/دنیای هنر
باز کردنِ راه خود در دنیای هنر برای بیشترِ هنرمندان آسان نیست. اما چرا؟ خب، شاید به آن خاطر که هنرمندان در ساختن و پرداختن هنر خیلی خوبند، و دنیای هنر در کسبوکار و تجارت. هرچند همه بخشی از یک کلیتِ واحد هستند. هنرمندان و کسبوکارِ هنر دو موجودیتِ کاملاً متمایز از هم هستند، و در عین حال، هر دو به اندازهای برابر به هم احتیاج دارند و به هم وابستهاند.
پس مشکل کجاست؟ از اساس، اغلب گسست و فاصلهای میان این دو وجود دارد.
چرا؟
یک ) چون که هر دو طرف میخواهند احساس کنند آنها کسی هستند که کنترل را در دست دارد
دو ) چون که هر دو طرف میخواهند احساس کنند آنها کسی هستند که آخرِ معامله نفع میبرد
اغلب، این دنیای هنر است که کنترل هنرمندان را در دست دارد، و میتواند باعث شود هنرمند احساس کند در جایگاه و موقعیتی قرار ندارد که شایستۀ آن است. اما چه میشود اگر بتوان راهحلی پیدا کرد. بگذارید بیشتر توضیح بدهیم …
ترمینولوژی
مانند هر حوزۀ تخصصی دیگر، ژارگون یا زبان تخصصی که برای اشاره به و بحث دربارۀ چیزها در آن حوزه استفاده میشود، برای فردی خارج از آن میتواند ناآشنا و مرعوبکننده باشد. این برای هنرمندانی که وارد دنیای هنر میشوند اغلب مسألۀ بسیار بزرگی است.
سوءتفاهمها
بهسادگی، ندانستن و عدم درک و دریافت متقابل منجر به پریشانیِ خاطر، سوءتفاهم و قطع ارتباط میشود. این اتفاق برای هنرمندان چگونه میتواند زیانبخش باشد؟
فقدان درک متقابل میتواند منجر شود به:
یک. توافق و رضایت به شرکت در نمایشهایی (= نمایشگاههایی) که احتمالاً حضور در آنها ایدۀ بدی است
دو. افتادن در مسیر همکاری با افرادی که کاملاً به آنها اعتماد ندارید
سه. قبول پیشنهادهایی دربارۀ کارهای هنریتان که با آن پیشنهادها احساس راحتی نمیکنید
نمیدانید چه چیزی را نمیدانید
اگر با گالریها و کیوریترهایی سر و کارتان بیفتد که دربارۀ فرایندهایی حرف میزنند یا از اصطلاحاتی استفاده میکنند که با آنها آشنایی ندارید و درکشان نمیکنید، واکنش آنیِ شما ممکن است آن باشد که ظاهر افراد شجاع را به خود بگیرید، با آنها همراه شوید و تظاهر کنید میدانید دربارۀ چه چیزی صحبت میکنند. این نوعی فرایند محافظت از “خود” (ego) است.
دنیای هنر، فشار فزایندهای از تلاش برای ظاهر شدن در نقش کسی است که در دریایی از تردید و عدم اطمینان، میداند چه میخواهد و چه میکند.
این سازوکارِ تظاهر کردن به آن که چیزی را میدانید در حالی که واقعاً چنین نیست، اساساً برای محافظت از شما در برابر این احساس ناخوشایند است که کمتر از آنچه هستید به نظر برسید؛ اجتناب از آن که احمق یا بیتجربه جلوه کنید. از اینها گذشته، گیریم زمانی طولانی به اندازۀ کافی در این زمین بازی کردهاید، آیا باید با اطمینان از همه چیز باخبر باشید؟ مطلقاً نه.
قبولِ بیاطلاعی از چیزی نشانۀ ضعف یا حماقت نیست، داشتنِ این توانایی که بپذیری چیزی را نمیدانی، نشانۀ قدرت و اطمینان از خود است. تظاهر به آن که چیزی را میدانی در حالی که واقعاً این طور نیست، مانع از آن میشود که مردم چیزی را برایت توضیح بدهند. اگر تظاهر کنی همه چیز را میدانی، همچنان در تاریکی خواهی ماند.
ترس از پرسیدنِ سوال میتواند منجر به رضایت به شراکتها و قول و قرارهایی شود که درکی از آنها نداری. این مسئله به فرهنگِ جفنگگویی و یاوهبافی در دنیای هنر هم دامن میزند، و فرد را بخشی از این مشکل میکند. پس سعی کن آن هنرمندی نباشی که در این دام میافتد!
هنرمندان و دنیای هنر در یک راستا – پل زدن بر فاصله
جسارت داشتن برای قبول آن که فرد چیزی را نمیداند، نه فقط نشاندهندۀ قدرت است بلکه تواناییهای شما برای تصمیمگیری را هم تقویت میکند. برای تصمیمگیری دربارۀ خودتان به عنوان یک هنرمند توانا میشوید، و به این ترتیب در هر موقعیتی کنترل بیشتری بر مسائل خواهید داشت. چنین رویکردی:
یک. جرأت و جسارت شما را نشان میدهد
دو. هشیاری و آگاهی از خویش را به نمایش میگذارد
سه. اجازۀ قضاوتهای بهتری به شما میدهد
چهار. به عنوان کسی که در حوزۀ فعالیتش راهبر و صاحب اراده است، تحسین دنیای هنر را به دنبال دارد
پنج. تضمین میکند متواضع و صادق بودن سریعترین راه برای برقراریِ روابط قوی و ماهر شدن در حوزهای است که در آن کار میکنید
اگر خودتان را در موقعیتی میبینید که دقیقاً نمیدانید با چه چیزی موافقت میکنید، فرایندی چطور کار میکند، یا چیزی چه معنیای دارد، هیچ اشکالی ندارد که بگویید نمیدانید، توضیح بخواهید یا به خانه بروید و پیش از آن که تعهدی بدهید تحقیق کنید.
اگر میخواهید در دنیای هنر باشید و در آن موفق شوید، پس باید آن را بشناسید …
یاد بگیرید چطور کار میکند
فقط از طریق دانستن است که شفافیت حاصل میشود. این شفافیت و صراحت است که روی شکاف و گسست پُل میزند و همراستایی و وفاق ایجاد میکند: شما و دنیای هنر یکدیگر را درک میکنید و هر دو راضی و برخوردار هستید. این یک بازیِ دو سَر بُرد است.
حتی موفقترین هنرمندان همه چیز را دربارۀ دنیای هنر نمیدانند، اما آنهایی که به درجهای از موفقیت میرسند با داشتن جسارتِ آن که قبول کنند چیزهای زیادی نمیدانند و صرف کردنِ وقت برای آموختن دربارۀ دنیایی که در آن فعالیت میکنند، دانش خود را ارتقا میدهند. شما هم میتوانید با چنین رویکردی به جایگاهی که سعی در رسیدن به آن دارید، نزدیکتر شوید.
آلبرت اینشتین زمانی گفته بود “وقتی دست از آموختن بکشی، شروع به مردن میکنی.“
منظور او آن بوده برای آن که به پیش رفتن ادامه بدهی، بایستی از آموختن باز نایستی. وقتی توقف میکنی یا دست از عمل میکشی، دچار رکود میشوی و به قهقرا میروی. باید به آموختن ادامه بدهی تا جهانی را که در آن فعالیت میکنی از درون و بیرون بشناسی.