۹ عادت که در مسیر موفقیت هنری باید از آنها دست بکشید
اغلب به هنرمندان گفته میشود از هر فرصتی که سر راه آنها قرار میگیرد استفاده کنند. هرگز نمیدانید در افتتاحیۀ بعدیِ گالری چه کسانی شرکت خواهند کرد، چه روابط جدیدی آنجا در انتظارتان خواهند بود، یا چه فرصتهایی در آینده در اختیارتان خواهد گذاشت.
اما، گاهی اوقات، مسئله بیش از آنکه “آری“ گفتن به فرصتهای پیشآمده باشد، درک این نکته است که رها کردن و دست کشیدن از چه کارهایی خوب است.
میدانید که ترکِ عادات میتواند چالش بسیار بزرگی باشد. غلبه بر عادتهای ذهنیِ نامرئیمان حتی میتواند از این هم دشوارتر باشد، و به همین دلیل هم، مهمتر.
پس، به خودتان اجازه بدهید از شر آنها خلاص شوید. و زمان و شکیبایی صرف کنید تا این عادتها دور شوند.
یک. چارچوب ذهنیِ “کافی نیست” را رها کنید
هنرمندان موفق هیچ چیز را در چارچوب “کافی نیست” قاب نمیگیرند؛ هرگز وقت کافی، پول کافی، اعتماد به نفس کافی، یا هر چیزِ کافی در آن لحظه وجود ندارد تا شما آن چیزی را بسازید یا آن کاری را انجام بدهید که برای تبدیل شدن به هنرمندی موفق لازم است.
کریستا کلوتیه، مدرس و خالق The Working Artist مینویسد، “همۀ اینها به نوعی ترسِ عمیق از کافی و بسنده نبودن اشاره میکنند. و وقتی بتوانید بر آن ترسِ بنیادی غلبه کنید، بقیۀ مشکلات حل میشوند
دو. از مقایسه کردن دست بکشید
نکتۀ مهمی دربارۀ مقایسه کردن وجود دارد: همیشه نسبت به بقیه در کارها یا چیزهایی بهتر خواهید بود، و در کارها یا چیزهایی بدتر. عادت کردن و ماندن در بند هر کدام از این دو شما را به جایی نخواهد رساند.
به عنوان یک هنرمند نوظهور، مقایسه کردنِ خودتان با کسی که بیست سال در این حرفه بوده، میتواند خلاقیت شما را سرکوب کند، و به همین ترتیب، مقایسه کردنِ خودتان با کسی که تازه در آغاز راه است، میتواند جلوی رشد شما را بگیرد.
به جای تمرکز بر مقایسه کردنِ خودتان با یک نفر دیگر، همان انرژی را صرف مقایسۀ کارهای تازهتان با آثاری کنید که چند هفته، شش ماه، یا پنج سالِ پیش خلق کردهاید. آیا رشد کردهاید؟ و دوست دارید خودتان را چند هفته، شش ماه، یا پنج سال بعد در چه جایگاهی ببینید؟
خودتان را فقط با خودتان مقایسه کنید.
سه. بهانهتراشی را رها کنید
اگر میخواهید هنرمند موفقی شوید، ناچار از نمایش کارهایتان هستید. باید کار کنید.
اگر شبیه هر هنرمند دیگری در دنیا باشید، احتمالاً زمانی چیزی شبیه این پیشِ خودتان گفتهاید، “امروز نمیتوانم به استودیو بروم چون خیلی گرفتارم/ خیلی قلبم شکسته/ خانوادهام خیلی به من احتیاج دارند/ [با هر عذر دیگری میتوانید اینجا را پر کنید.]”
و میدانید مسئله چیست؟ این بهانهتراشی احساس خوبی به شما میدهد. توجیهشده و منطقی به نظر میرسد و شبیه آن است که کار درست را در مورد خودتان انجام میدهید.
اما سوزی بِیکِر، هنرمند، میگوید، “این ترسِ ماست که پشت نقاب مقاومت پنهان میشود؛ آن چیز، یا ایده، یا مشغله، یا نتفلیکس، یا تردید، یا طفره رفتن، یا پَس زدن، که مانع آفتابی شدن و ساختنِ هنرمان میشود.”
وقتی دست از بهانهتراشی بکشید، میتوانید اختیار راهی را که در آن میروید به دست بگیرید – و اگر لازم باشد، قدرت آن را دارید که جهت آن را تغییر دهید.
چهار. از کار کردنِ تماموقت دست بکشید
بدون تردید، باید در استودیویتان آفتابی شوید حتی وقتی نمیخواهید کار کنید. اما بایستی این را هم بدانید چه موقع آنجا را ترک کنید و چه موقع برای مراقبت از جسم، بهداشت، و سلامتی روانی و اجتماعیتان وقت بگذارید.
اگر مراقب جسم و ذهنتان نباشید، نمیتوانید بهترین نتیجه را بگیرید.
هنرمندانی را دیدهایم که هر دوی اینها را فدای حرفهشان کردهاند. اما، لازم است بدن شما در بهترین شرایط خودش باشد تا کارهایتان را خلق کنید. هنرمندان موفق میدانند که موفقیتشان یک دوِ ماراتون است نه یک دوِ سرعت، بنابراین لازم است مراقب سلامتیتان باشید تا در مسابقه بمانید.
در برنامۀ روزانهتان جایی برای نرمش، ورزش، پیادهروی، پختوپز غذای سالم، و گپ زدن با همکاران، خانواده و دوستان بگذارید.
پنج. از قبول توصیههای جاهلانه خودداری کنید
“کِی میخواهی یک شغل واقعی پیدا کنی؟“
“کِی میخواهی بزرگ شوی؟“
“چه وقت هنرمندی درمییاید به اندازۀ کافی استعداد ندارد که چیزی خلق کند؟“
“باید خوب باشد که مجبور نیستی کار کنی.“
“باید خوب باشد که فقط وقتی احساس میکنی دوست داری کار کنی.“
آنتریس وود، هنرمند و خالق Savvy Painter به روابط و گفتگوهای مسمومی از این دست به عنوان عواملی در جهت باز داشتنِ هنرمندان از استفاده از تواناییهای بالقوهشان اشاره میکند.
اما این خودِ ما هستیم که میتوانیم انتخاب کنیم به چه کسانی گوش کنیم و چه توصیههایی را بپذیریم. حتماً این ضربالمثل را شنیدهاید که شخصیت ما برآیند پنج نفری است که بیشترین زمان را با آنها سپری میکنیم.
پس این زمان را با آنهایی بگذرانید که شما را به سمت موفقیت میرانند، آنهایی که به عنوان هنرمند موفق بودهاند، و آنهایی که الهامبخش شما در نیل به موفقیت هستند.
همۀ توصیهها و نصیحتها به یک اندازه مهم نیستند.
شش. از کمالگرایی دست بکشید
کمالگرایی با ترس از شکست دست به دست هم میدهند. هنرمندانی که احتیاج دارند همه چیز را بینقص انجام بدهند اغلب از شکست میترسند. اما طنز قضیه آنجاست که از ترس ناموفق بودن دست به هیچ کاری نمیزنند.
تنها راه رشد، قرار دادن آثارت در معرض تماشای عموم است. واقعیت تلخ آن است که احتمالاً فرصتهایی را در حرفۀ هنریات از دست خواهی داد (هرچند آنها را ترسیم کرده باشی). جایزههایی را از دست خواهی داد، نمایشی خواهی داشت که افتضاح خواهد بود، ایدهای خواهی داشت که به واقعیت نمیپیوندد. خُب خیلیهای دیگر هم با همین شرایط مواجه هستند.
بانی گِلِندینگ، خالق The Thriving Artist میگوید، “این باور که آن باید بینقص باشد، حالا آن هر چه هست – مهارت، استعداد، آموزش، وبسایت، یا بیانیه – موجب میشود تا ابد بیهوده دور خودتان بچرخید.”
“شکست فقط به معنای آن است که در حال آموختن هستید. از شکست خوردن نترسید، چرا که دربارۀ تمام جنبههای حرفهتان در حال یاد گرفتن هستید.”
هفت. از خودخواهی دست بکشید
هر کسی به شیوۀ خودش چیزی به جهان اضافه میکند.
ما به پزشکها، وکیلها و معلمها احتیاج داریم، اما به هنرمندها و صنعتگرها و افراد خلاق هم نیاز داریم تا دنیای ما را جالب، سرزنده و لذتبخش کنند.
چالش شما آن است که دریابید در ذات خودتان چه هستید و بعد در جهت همان تلاش کنید.
استیوِن پِرِسفیلد در کتاب جدیدش، جنگ هنر: سد را بشکن و برندۀ نبرد خلاق درونت باش، مینویسد “کار خلاقانه عملی خودپسندانه یا حرکتی از طرف انجامدهندۀ آن برای جلب توجه نیست. بلکه هدیهای است به جهان و هر چیزی که در آن است. در بخششتان به آن سرِمان کلاه نگذارید. همان چیزی را به ما بدهید که به دست آوردهاید.”
هنرمندها اغلب احساس گناه میکنند که شغلی “واقعی” ندارند و باید بیش از این به درآمد خانواده کمک کنند. و بعد وقتی در خانه دور از استودیو هستند و کار نمیکنند، یا بالعکس، در استودیو دور از خانوادهاند، این احساس گناه سراغ آنها میآید.
اما، احساس گناه در نقطۀ مقابل خلاقیت و تولید قرار دارد. اگر خودتان را در موقعیتی مییابید که چنین احساسی دارید، به خودتان یادآوری کنید کاری که انجام میدهید مهم و مورد نیاز است – چیزی است که به تمامیتِ شما شکل میدهد و به شما امکان میدهد به تمامی خود را وقف خانوادهتان کنید وقتی در کنار آنها هستید.
هشت. نیاز به تحسین را رها کنید
شاید بخواهید همه کار شما را تحسین کنند، اما این اتفاق نمیافتد. و، در واقع، بهتر است همه کار شما را دوست نداشته باشند.
سِرِن موُرَن، هنرمند، میگوید، “واقعاً ترسناک است خودتان را آنجا در معرض عموم قرار دهید، خصوصاً وقتی کارتان بسیار شخصی است و بعد به دنیا اجازه بدهید آن را ببیند و قضاوت و نقدش کند.”
تردیدِ شخصی بدون شک نقشی بازی میکند، اما دانستن این امر میتواند به شما قدرت ببخشد که قرار نیست همه تکنیک یا موضوع شما را دوست داشته باشند، و این هیچ اشکالی ندارد. این بدان معناست که دستاورد شما چیزی جالب توجه و متفاوت است.
در مقام یک هنرمند، کار شما آن نیست که به عنوان هدف بیشترین تعداد نقاشیهای تولید شده به شکل انبوه را بفروشید. کار شما آن است چیزی بگویید و مخاطبی پیدا کنید.
از خودتان بپرسید آیا همان اثری را که امروز میسازید همچنان خواهید ساخت اگر هرگز کسی آن را نبیند؟ آیا همچنان طراحی و نقاشی خواهید کرد یا مجسمه خواهید ساخت اگر نتوانید آنها را به کسی نشان دهید؟
آسان است که خود را در دایرۀ امنیت تحسین رسانههای اجتماعی دید و مشتاق “لایک”های زیادی بود که با پست کردن تصویر آثارتان در آنها نصیبتان میشود. اما هنرمندان موفق میدانند که رشد آنها از درون سرچشمه میگیرد و نه از تحسین از بیرون.
نُه. اسطورۀ هنرمند پریشان نابغه را فراموش کنید
هنرمندان موفق میدانند که بایستی منظم باشند تا پیشرفت کنند.
گاهی بعضی هنرمندها سعی میکنند با گفتن چیزی با این مضمون که “من هنرمندم، تاجر نیستم” یا “با تکنولوژی میانهای ندارم”، از نظم و ساماندهی طفره بروند. کوُری هاف، خالق The Abundant Artist ، میگوید “این بهانهای است برای تنبلیِ مفرط که از آموختنِ مهارتهای بنیادیِ لازم برای ادارۀ یک کسبوکار هنری شانه خالی کرد.”
منظم بودن و ساماندهی امور نه فقط استرسهای ناشی از حرفۀ هنری را کاهش میدهد، بلکه به شما کمک میکند خودتان را با حرفهایگریِ هر چه تمامتر ارائه کنید.
اطلاع از آن که اثر هنریتان کجاست، هر اثر را به چه کسی فروختهاید، و این که چطور به اطلاعات حیاتی و لازم به سرعت دسترسی پیدا کنید، بخش مهمی از فرایند موفقیت به عنوان یک هنرمند است. تقریباً غیرممکن خواهد بود روی خلق یک اثر هنری تمرکز کنید اگر مرتب در حال گشتن دنبال اطلاعات پراکنده باشید.
اغلب پیش آمده هنرمندان به صورت اتفاقی اثری را آنلاین فروختهاند که در یک گالری بوده، فقط به آن دلیل که سیستمی برای طبقهبندی اطلاعات کارهایشان نداشتهاند.